روز 24 ذي الحجه يكي از زيباترين خاطرات را در فرهنگ شيعه به ياد ميآورد؛ روزي كه اميرمؤمنان علي عليهالسلام با ايثار انگشتر خويش در حال نماز به يك نيازمند، گوي سبقت را از مسلمانان حاضر در مسجد ربود و شايسته تجليل و تقدير حضرت حق قرار گرفت و به دريافت مدال آيه ولايت از سوي پيك وحي مفتخر گرديد.
روزي در كنار چاه زمزم نشسته بودم و براي مردم از پيامبر صلياللهعليهوآله حديث نقل ميكردم. در آن حال، ابوذر غفاري به نزد ما آمد و با صداي رسايي گفت: اي مردم! من از پيامبر صلياللهعليهوآله شنيدم كه فرمود: «عَلِيٌّ قائِدُ الْبَرَرَةِ وَقاتِلُ الْكَفَرَةِ مَنْصُورٌ مَنْ نَصَرَهُ مَخُذُولٌ مَنْ خَذَلَهُ؛ علي عليهالسلام رهبر نيكوكاران است و كشنده كافران. هر كس او را ياري كند، ياري خواهد شد و هر كس به او اهانت كند، خوار خواهد گشت.»
آن گاه ابوذر سخنانش را چنين ادامه داد: اي مردم! روزي از روزها با رسول خدا صلياللهعليهوآله در مسجد نماز ظهر را خواندم. بعد از نماز، نيازمندي بلند شد و از مردم ياري خواست، كسي به او چيزي نداد. او دستانش را به سوي آسمان بلند كرد و عرضه داشت: خدايا! تو خود گواه باش در مسجد رسول اللّه صلياللهعليهوآله از مسلمانان ياري خواستم، امّا كسي به من پاسخ مثبت نداد. در اين موقع، علي عليهالسلام در گوشهاي از مسجد در حالِ ركوعِ نماز بود كه با انگشت كوچكِ دست خود كه انگشتري در آن بود به سائل اشاره كرد و سائل نزديك آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد. رسول خدا صلياللهعليهوآله كه در حال نماز شاهد اين ماجرا بود، وقتي نمازش را تمام كرد، رو به سوي آسمان نمود و عرضه داشت: خداوندا! برادرم موسي از تو درخواست نمود كه: پروردگارا! به من سعه صدر عنايت كن و كارهايم را سهل و آسان نما و گره از زبانم بگشا و سخنانم را روان و راحت گردان! و همچنين موسي عليهالسلام تقاضا كرد كه: خدايا! برادرم هارون را وزير و ياور من قرار بده! و به وسيله برادرم مرا نيرومند گردان و او را در كارهايم شريك فرما!
آن گاه پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود: خداوندا! من نيز محمد پيامبر و برگزيده تو هستم. خدايا! از تو درخواست ميكنم كه سينهام را گشاده گرداني و كارهايم را آسان كني و از ميان خانوادهام، علي را به عنوان وزير و پشتيبان من قرار دهي!
ابوذر در ادامه گفت: هنوز دعاي پيامبر صلياللهعليهوآله تمام نشده بود كه حضرت جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! بخوان! پيامبر صلياللهعليهوآله پرسيد: چه بخوانم؟ گفت بخوان: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ ءامَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ راكِعُونَ»؛1 «همانا رهبر و سرپرست شما خداست و رسول او و كساني كه ايمان آوردهاند؛ آنان كه نماز اقامه ميكنند و در حال ركوع زكات ميپردازند.»2
اين روايت را گذشته از منابع شيعه بسياري از اهل تسنن نيز نقل كردهاند و آيه شريفه را درباره اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميدانند. علامه فرزانه مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين در كتاب ارزشمند المراجعات مينويسد: صاحب كنزالعمال نزول اين آيه در مورد خاتم بخشي علي عليهالسلام را به اتفاق مفسران نسبت ميدهد و بر اين باور است كه در اين زمينه كسي به غير از علي عليهالسلام مورد نزول اين آيه نيست. علامه سيد شرف الدين ادامه ميدهد كه اين اجماعِ تفسيري را به غير از صاحب كنزالعمال، عدهاي ديگر از دانشمندان اهل سنت نقل كردهاند كه از جمله آنها امام قوشجي در بحث امامت شرح تجريد است.
سيد شرف الدين در توضيح سخن ميگويد: اگر اين حقيقت (نزول آيه ولايت در شأن علي عليهالسلام ) يك مسئله بديهي و روشن نبود، ما به نقل تمام اقوال و آراء در اين زمينه اقدام ميكرديم؛ امّا به لطف الهي در اين سخن شك و ترديدي نيست و خوشبختانه تمام دانشمندان مسلمان به آن اعتراف دارند.3
براي تكميل و روشن شدن بيشتر اذهان، ما فقط به نقل يك روايت از طريق اهل تسنن اكتفا ميكنيم:
حاكم حسكاني از اساتيد علم حديث و از دانشمندان برجسته حنفي مذهب در قرن پنجم در كتاب «شواهد التنزيل»، با نقل روايتي از عبداللّه بن عباس، ماجراي خاتم بخشي علي عليهالسلام را اين گونه گزارش كرده است: آن روز بلال براي نماز اذان گفت. با شنيدن صداي اذان، رسول خدا صلياللهعليهوآله از منزل بيرون آمد. مردم در مسجد مشغول نماز بودند؛ بعضي ايستاده، برخي در حال ركوع، و عدهاي ديگر در حال سجده بودند. در اين هنگام، فقير بيچارهاي در مسجد ميگرديد و از مردم درخواست كمك ميكرد. پيامبر صلياللهعليهوآله با ديدن اين صحنه او را صدا كرد و با او چنين گفتگو نمود:
- آيا كسي چيزي به تو داده است؟
- بلي!
- چه چيزي به تو دادهاند؟
- يك انگشتر نقرهاي.
- چه كسي آن را به تو داد؟
- آن مردي كه ايستاده و نماز ميخواند.
پيامبر هنگامي كه با اشاره سائل به فرد مورد نظر نگاه كرد، متوجه شد كه او علي بن ابي طالب عليهالسلام ميباشد. دوباره پرسيد:
- او در چه حالي انگشتر را به تو بخشيد؟
- او در حال ركوع آن را به من داد.
در اين هنگام، پيامبر اين آيه شريفه را تلاوت كرد: «اِنَّما وَليُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ ءامَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ راكِعُونَ»4
علامه شيخ عبدالحسين اميني شصت و شش نفر از دانشمندان اهل حديث و استوانههاي روايي اهل سنت را با نام و نشاني دقيق كتابهايشان فهرست كرده و متن حديثي را كه حاوي انطباق آيه مذكور با شخص علي عليهالسلام است از انس بن مالك نقل ميكند و در آخر ميافزايد: «مضمون اين حديث در اين كتابها موجود است و همه آنها تصريح دارند كه اين آيه در مورد خاتم بخشي حضرت اميرمؤمنان علي عليهالسلام در مسجد نبوي نازل گرديده است.»5
اين مسئله آن قدر معروف و مشهور ميباشد كه بسياري از شعراي فارس و عرب در مورد آن شعرها سروده و قصيدهها گفتهاند. حسان بن ثابت قصيده معروف خود را اين گونه سرود و به محضر علي عليهالسلام تقديم داشت:
اَبا حَسَنٍ تَفْديكَ نَفْسي وَمُهْجَتِي وُكُلُّ بَطييءٍ فِي الْهُدي وَمُسارِعُ
«اي اباالحسن! جانم و قلبم فداي تو باد! و جان و دل هر كس كه در راه هدايت تند يا كند گام بر ميدارد، فدايت باد!»
اَيَذْهَبُ مَدْحي وَالْمُحِبّينَ ضائِعا وَمَا الْمَدْحُ في ذاتِ الاِْلهِ بِضائِعٍ
«آيا مدح من و دوستانت تباه خواهد شد؟ نه، هرگز مدحي كه در راه خدا انجام شود، تباه و ضايع نميگردد.»
فَاَنْتَ الَّذي اَعْطَيْتَ اِذْ اَنْتَ راكِعٌ فَدَتْكَ نُفُوسُ الْقَوْمِ يا خَيْرَ راكِعٍ
«تويي آن كس كه در هنگام ركوع بخشيدي! جان همه مسلمانان به فدايت اي بهترين ركوع كننده!»
بِخاتَمِكَ الْمَيْمونِ يا خَيْرَ سيِّدٍ ويا خَيْر شارٍ ثُمَّ يا خَيْرَ بائِعٍ
«انگشتري مباركت را [تو در راه خدا بخشيدي] اي بهترين آقا و اي بهترين خريدار و بهترين فروشنده.»
فَاَنْزَلَ فيكَ اللّهُ خَيْرَ وِلايَةٍ وَبَيَّنَها في مُحْكَماتِ الشَّرائِعِ6
«خداوند متعال نيز در حق تو بهترين [آيه را كه] آيه ولايت [است[ فرستاد و در محكمات شرائع آن را بيان نمود.»
شعراي فارسي زبان نيز شعرها سروده و خطابهها ايراد كردهاند كه دو بيت را ميآوريم:
ناصر خسرو:
آنچه علي داد در ركوع فزون بود زآن كه به عمري بداد حاتم طائي
ابن يمين:
مرتضي را دان وليِّ اهل ايمان تا ابد چون ز ديوان ابد دارد مثال «اِنّما»
امام باقر عليهالسلام در اين زمينه ميفرمايد: «خداي متعال طبق آيه ولايت [انّما وليكم اللّه...] اطاعت از رهبري و سرپرستي اولوالامر را بر مردم واجب ساخت. مسلمانان متوجه نشدند كه مقصود از ولايت چيست؟ خداوند [در روز غدير] به پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله امر كرد كه ولايت را براي مردم تفسير كند؛ همچنان كه نماز و روزه و زكات و حج را برايشان توضيح داده است؛ امّا رسول خدا صلياللهعليهوآله مدتها صبر كرد؛ زيرا آن حضرت همانند ساير واجبات نميتوانست مسئله ولايت و جانشيني خويش را به مردم اعلان كند و ميترسيد اگر مسئله رهبري و رياست بر مسلمانان را مطرح نمايد، مردم سخن او را نپذيرند و از دين برگردند. به همين جهت، دلتنگ شد و به حضرت پروردگار عرض حال نمود.
خداوند متعال به پيامبر وحي كرد كه: «اي رسول ما! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، بر مردم ابلاغ كن و اگر اين پيام را نرساني، رسالت خود را انجام ندادهاي و خداوند تو را از گزند مردم حفظ ميكند.»7 پيامبر صلياللهعليهوآله با نزول اين آيه، با كمال اطمينان مسلمانان را گرد آورد و در روز غدير خم به اعلان ولايت و رهبري علي عليهالسلام اقدام نمود و تأكيد كرد كه حاضرين به غائبين اطلاع دهند.»
امام باقر عليهالسلام در ادامه فرمود: «واجبات خدا يكي پس از ديگري نازل ميشد و مسئله ولايت آخرين آنها بود كه بعد از اعلان ولايت، آيه اكمال دين8 نازل گرديد. و خداوند متعال فرمود: با اين پيام ديگر واجبي را بر شما نازل نخواهم كرد؛ زيرا واجبات شريعت اسلام با مسئله ولايت كامل شد.»9
گاهي ميپرسند: از سويي مشهور است كه علي عليهالسلام در حال نماز آن چنان غرق در عبادت ميشد كه وقتي در يكي از جنگها به پايش تير رفته بود و از شدت درد و ناراحتي جسمي، امكان جرّاحي و بيرون كشيدن آن نبود، گفتند: آن را در حال نماز از بدن مباركش خارج كنيد؛ چون او در حال عبادت آن چنان مشغول راز و نياز با پروردگار خويش است كه احساس درد نخواهد كرد.10 و از سويي امام در حال نماز انگشتر به سائل ميدهد و اين نشانگر توجه به اطراف و ديگران است. آيا اين دو حال، در نماز با هم سازگاري دارد يا نه؟
علاوه بر اينكه برخي از محققين در صحت حكايت اول ترديد دارند، در پاسخ اين پرسش جوابهاي متعددي گفته شده كه ما به چند مورد اشاره ميكنيم:
اول: مشتاقان حضرت حق و تشنگان كوثر معرفت در حالات عرفاني و مناجات با معشوق و معبود خويش، آن چنان از فيض حضور و لقاي يار و مشاهده تجليات دلدار سرمست ميشوند كه تمام دردها و رنجهاي خويشتن را به عنوان لذت بخشترين جرعههاي حيات بخش معنوي سر ميكشند. آنان همواره زمزمه ميكنند كه:
مشنو اي دوست كه غير از تو مرا ياري هست يا شب و روز به جز فكر توام كاري هست
آنان در آن حال، نه اينكه دردها و رنجهاي جسمي خويش را احساس نميكنند و بي اختيار احساس خود را از دست ميدهند، بلكه با اراده خويش توجه خود را از آنچه در راه خدا نيست، برمي گردانند. به عبارت ديگر، لذت حضور و شوق وصال آن چنان آنان را به وجد و شعف ميآورد كه رنجها و دردهاي شخصي تحت الشعاع آن قرار ميگيرد و در پرتو فضاي معنويِ دركِ حضور محو ميشوند و از شوق اينكه رضايت حق را به دست آوردهاند، تمام ناملايمات در منظر آنان زيبا و دوست داشتني جلوه ميكند و آواي «ما رَأَيْتُ اِلاّ جَميلاً»11 سر ميدهند؛ حتي آنان تحمل مصائب را اولين منزل عشق ميدانند و بر اين باورند كه:
ترك مال و ترك جان و ترك سر در طريق عشق اول منزل است
چنان كه درباره بعضي از ياران امام حسين عليهالسلام در روايات آمده است كه «لايَجِدُونَ اَلَمَ مَسِّ الْحَديدِ؛12 آنان درد برخورد نيزهها و شمشيرهاي آهنين را احساس نميكردند.» نه اينكه آنان تيرها و شمشيرها و نيزهها را نميديدند يا توجه نداشتند، بلكه درد و رنج آنها در مقابل شوق شهادت و كسب رضاي پروردگار متعال هيچ بود.
بنابراين، در حالي كه ياران و مريدانِ آنان چنان هستند، پس خود ايشان چگونه خواهند بود. بي ترديد مقام اولياء الهي به مراتب بالاتر از اينهاست. اگر در يك زمان علي عليهالسلام هنگام نماز متوجه درد پاي خود نميشود، عملي كاملاً درست و خداپسندانه ميباشد؛ چرا كه معناي مناجات عاشقانه و عبادت عارفانه همين است و اگر در زماني ديگر، در هنگام نماز صداي سائل او را متوجه خود ميسازد و او با از خودگذشتگي و ايثار مال در راه رضاي خداوند، نياز يك انسان بي چاره را برطرف ميكند، باز هم عملي كاملاً منطقي و خداپسندانه ميباشد. علي عليهالسلام در هر دو مورد از خود گذشتگي و ايثار نموده است؛ آنجا از جان خويش و اينجا از علي عليهالسلام گر چه در حال نماز، غرق در عبادت الهي بود و با حضور قلب و توجه كامل با خداوند مناجات مينمود، امّا قلب پاك او در برابر فرياد استمداد و استغاثه و آه و ناله مستمندان و بي چارگان جامعه حساس بود و قلب او در مقابل نداي محرومان و براي گره گشايي از كار آنان ميتپيد.
مال خويش. و در هر دو حال، مشغول عبادت مخلصانه بوده است و نتيجه هر دو عمل يكي است و آن كسب رضاي پروردگار و خالق جهان هستي ميباشد.
دوم: اين ايراد را ميتوان ناشي از يك غفلت دانست و آن اينكه شنيدن صداي سائل و كمك به او، پرداختن به غير خدا و توجه به خويشتن يا امور دنيوي نيست، بلكه آن هم در واقع، توجه به خدا و در جهت اخلاص ميباشد. علي عليهالسلام گر چه در حال نماز، غرق در عبادت الهي بود و با حضور قلب و توجه كامل با خداوند مناجات مينمود، امّا قلب پاك او در برابر فرياد استمداد و استغاثه و آه و ناله مستمندان و بي چارگان جامعه حساس بود و قلب او در مقابل نداي محرومان و براي گره گشايي از كار آنان ميتپيد.توجّه او به سائل نه تنها در جهت غيرحق نبود، بلكه دقيقا در راستاي اخلاص و توجه به مبدأ هستي و پروردگار خويش بود. او با پاسخ به كمك خواهي و نداي مظلومانه يك فقير كه آه و نالهاش از دردهاي جانكاه وي خبر ميداد، عبادت خويش را با اطاعت ديگري در آميخته و با هر دو عمل خويش، در جهت رضاي الهي قدم برداشته، ثواب عبادت خويش را مضاعف گردانيد. و به همين علت هم بود كه عمل زيبا و خداپسندانه او مورد ستايش وحياني قرار گرفت؛ چرا كه او عبادتي را مكمّل عبادت ديگر قرار داد.13
1. مائده/55.
2. مجمع البيان، ج3، ص210.
3. المراجعات، ص231.
4. شواهد التنزيل، ج1، ص233.
5. الغدير، ج3، ص162.
6. همان.
7. مائده/67.
8. مائده/3.
9. اصول كافي، كتاب الحجه، باب مانص اللّه عزوجل و رسوله علي الائمه عليهمالسلام .
10. المحجة البيضاء، ج1، ص398.
11. لهوف، سيد بن طاووس، ص292. اين كلام حضرت زينب در مجلس ابن زياد بود، هنگامي كه ابن زياد گفت: اي دختر علي! اين همه مصيبتها را چگونه ديدي؟ زينب عليهاالسلام پاسخ داد: «من همه مصائب و مشكلات را در راه خدا زيبا ميبينم.»
12. بحارالانوار، ج45، ص80؛ مدينة المعاجز، ج3، ص504؛ العوالم، الامام الحسين عليهالسلام ، ص344.
13. پرسمان ولايت، از نگارنده.